اماما، ای سفر کرده دیار عشق، ای که با تیغ برّان حکومت خیبر شکن قلعه های نفاق زمانه شدی؛ ای که باغ هستی ات بهار آزادی را آسایش دگر بود؛ بر بال کدامین ملک نشستی که اینچنین بی تاب و شتابان به سرای جاوید سفر کردی؟ خلوت اُنست را در کجا گستردی که اینگونه مستجاب شد؟ و اینک در سالروز هجرانت، با یادت به دل های سوگوارمان تسلی ده
هدیه امام خمینی به جوانان
یکی از دلنشین ترین لحظات برای یاران امام خمینی ،زمانی بود که کتاب "سرالصلوه "امام "قدس سره"منتشر شد .
این محتوای کتاب نبود که در نظر اول از خوانندگان دلبری می کرد گرچه کتب در نوع خویش حاوی نکات بدیعی بود .بلکه سر دلبری کتاب در مقدمه آن بود.در مقدمه امام خمینی این کتاب را به مرحوم سید احمد ،پسرشان هدیه کرده بودند.آخر نمی دانید در آن روزها یاران امام خودرا فرزندان او می داستند لذا تلاش می کردند هر روز مطلب تازه ای از او ببیاموزند ورو بسوی خدا بشتابند.حضرت علی (علیه السلام)در نهج البلاغه می فرماید:پیامب هرروز برای من علمی از هدایت برافراشته می ساخت.بنابراین امیر مومنان(علیه السلام)نیز نامه 31رابه امام حسن (علیهالسلام)هدیه فرمود.در نتیجه این مقدمه ،یک مقدمه معمولی نبود بلکه بخشش میراثی ماندگار به تمامی آزادگان جهان اسلام بود.مانیز درآستانه سالروز درگذشت امام خمینی(قدس سره)این گنجینه انسان ساز را برای تمامی فرزندان خمینی رونمایی می کنیم .
بسمالله الرحمن الرحیم
الحمدالله و الصّلاة و السّلام علی رسولالله صلّیالله علیه وآله
وصیتی است ازپدری پیر که عمری را با بطالت و جهالت گذرانده، و اکنون به سوی سرای جاوید میرود با دست خالی از حسنات و نامهای سیاه از سیّئات، با امید به مغفرتالله- و رجاء به عفوالله است- به فرزندی جوان که در کشاکش با مشکلات دهر، و مختار در انتخاب صراط مستقیم الهی ( که خداوند به لطف بیکران خود هدایتش فرماید) یا خدای ناخواسته انتخاب راه دیگر ( که خداوند به رحمت خود از لغزشها محفوظش فرماید).
فرزندم، کتابی را که به تو هدیه میکنم شمّهایست از صلاة عارفین و سلوک معنوی اهل سلوک؛ هر چند قلم مثل منی عاجز است از بیان این سفرنامه. و اعتراف میکنم که آنچه نوشتهام از حدّ الفاظ و عباراتی چند بیرون نیست، و خود تاکنون به بارقهای از این شمّه دست نیافتم.
پسرم، آنچه در این معراج است غایة القصوای آمال اهل معرفت است که دست ما از آن کوتاه است (عنقا شکار کس نشود دام بازگیر لکن از عنایات خداوند رحمان نباید مأیوس شویم که او جلّ و علا دستگیر ضعفا و معین فقراء است.
عزیزم، کلام در سفر از خلق به حق، و از کثرت به وحدت، و از ناسوت به مافوق جبروت است، تا حدّ فناء مطلق که در سجده اول حاصل شود، و فناء از فناء که پس از صحو، در سجده دوم حاصل گردد. و این تمام قوس وجود است من الله الیالله. و در این حال، ساجد و مسجودی و عابد و معبودی در کار نیست: هوالاول و الاخر والظاهر و الباطن. (1)
پسرم، آنچه در درجه اول به تو وصیت میکنم آن است که انکار مقامات اهل معرفت نکنی، که این شیوه جهّال است؛ و از معاشرت با منکرین مقامات اولیاء بپرهیزی، که اینان قطّاع طریق حق هستند.
- «عنقا شکار کس نشود دام بازگیر کانجا همیشه باد به دست است دام را». - حافظ
(1) - «اوست اولین و آخرین و پیدا و نهان.» (حدید/ 3)
فرزندم، از خودخواهی و خودبینی به درآی که این ارث شیطان است، که به واسطه خودبینی و خودخواهی از امر خدای تعالی به خضوع برای ولیّ و صفیّ او جلّ و علا سرباز زد. و بدان که تمام گرفتاریهای بنی آدم از این ارث شیطانی است که اصل اصول فتنه است.
فرزندم،
از خودخواهی و خودبینی به درآی که این ارث شیطان است، که به واسطه خودبینی و خودخواهی از امر خدای تعالی به خضوع برای ولیّ و صفیّ او جلّ و علا سرباز زد. و بدان که تمام گرفتاریهای بنی آدم از این ارث شیطانی است که اصل اصول فتنه است؛ و شاید آیه شریفه و قاتلوهم حتی لا تکون فتنة ویکون الدّینلله در بعضی مراحل آن، اشاره به جهاد اکبر و مقابله با ریشه فتنه که شیطان بزرگ و جنود آن، که در تمام اعماق قلوب انسانها شاخه و ریشه دارد، باشد. و هر کس برای رفع فتنه از درون و برون خویش باید مجاهده نماید. و این جهاد است که اگر به پیروزی رسید همه چیز و همه کس اصلاح میشود.
پسرم، سعی کن که به این پیروزی دستیابی، یا دست به بعض مراحل آن. همّت کن و از هواهای نفسانیه، که حدّ و حصر ندارد، بکاه؛ و از خدای متعال جلّ و علا استمداد کن که بیمدد او کس به جایی نرسد. و نماز، این معراج عارفان و سفر عاشقان، راه وصول به این مقصد است. و اگر توفیق یابی و یابیم به تحقّق یک رکعت آن و مشاهده انوار مکنون در آن و اسرار مرموز آن، ولو به قدر طاقت خویش، شمّهای از مقصد و مقصود اولیای خود را استشام نمودیم، و دورنمایی از صلاة معراج سیّد انبیاء و عرفاء علیه و علیهم و علی آله الصّلاة و السّلام را مشاهده کردیم؛ که خداوند منّان ما و شما را به این نعمت بزرگ منّت نهد. راه بس دور است و بسیار خطرناک و محتاج به زاد و راحله فراوان؛ و زاد مثل من یا هیچ یا بسیار اندک است، مگر لطف دوست جلّ و علا شامل شود و دستگیری کند.
عزیزم، از جوانی به اندازهای که باقی است استفاده کن که در پیری همه چیز از دست میرود، حتّی توجه به آخرت و خدای تعالی. از مکاید بزرگ شیطان و نفس اماره آن است که جوانان را وعده صلاح و اصلاح در زمان پیری میدهد تا جوانی با غفلت از دست برود؛
عزیزم، از جوانی به اندازهای که باقی است استفاده کن که در پیری همه چیز از دست میرود، حتّی توجه به آخرت و خدای تعالی. از مکاید بزرگ شیطان و نفس اماره آن است که جوانان را وعده صلاح و اصلاح در زمان پیری میدهد تا جوانی با غفلت از دست برود؛ و به پیران وعده طول عمر میدهد. و تا لحظه آخر با وعدههای پوچ انسان را از ذکر خدا و اخلاص برای او باز میدارد تا مرگ برسد؛ و در آن حال ایمان را اگر تا آن وقت نگرفته باشد، میگیرد. پس در جوانی که قدرت بیشتر داری به مجاهدت برخیز، و از غیردوست جلّ و علا بگریز، و پیوند خود را هر چه بیشتر- اگر پیوندی داری- محکمتر کن؛ و اگر خدای نخواسته نداری، تحصیل کن، و در تقویتش همّت گمار، که هیچ موجودی جز او جلّ و علا سزاوار پیوند نیست.
- « با آنان پیکار کنید تا فتنه نباشد و دین از آن خدا گردد. » (بقره / 193) و پیوند با اولیای او اگر برای پیوند به او نباشد، حیله شیطانی است که از هر طریق سدّ راه حق کند. هیچگاه به خود و عمل خود به چشم رضا منگر که اولیای خلّص چنین بودند و خود را لاشیء میدیدند؛ و گاهی حسنات خود را از سیّئات میشمردند. پسرم، هر چه مقام معرفت بالا رود، احساس ناچیزی غیر او جل و علا بیشتر شود.
پسرم! هیچگاه در خدمت به خلقالله خود را طلبکار مدان که آنان به حق منّت بر ما دارند، که وسیله خدمت به او جلّ و علا هستند. و در خدمت به آنان دنبال کسب شهرت و محبوبیت مباش که این خود حیله شیطان است که ما را در کام خود فرو برد. و در خدمت به بندگان خدا آنچه برای آنان پرنفعتر است انتخاب کن، نه آنچه برای خود یا دوستان خود؛ که این علامت صدق به پیشگاه مقدس او جلّ و علا است.
در نماز، این مرقاة وصول الیالله، پس از هرستایش «تکبیر»ی وارد است؛ چنانچه در دخول آن «تکبیر» است، که اشاره به بزرگتر بودن از ستایش است، ولو اعظم آن که نماز است . و پس از خروج، «تکبیرات» است که بزرگتر بودن او را از توصیف ذات و صفات و افعال میرساند. چه میگویم، کی توصیف کند! و چه توصیف کند! و کی از توصیف، و با چه زبان و چه بیان توصیف کند! که تمام عالم، از اعلی مراتب وجود تا اسفل سافلین، هیچ است و هرچه هست او است؛ و هیچ از هستی مطلق چه تواند گفت. و اگر نبود امر خدای تعای و اجازه او جلّ و علا، شاید هیچ یک از اولیاء سخنی از او نمیگفتند؛ در عین حال که هر چه هست سخن از او است لاغیر، و کس نتواند از ذکر او سرپیچی کند که هر ذکر ذکر اوست: و قضی ربک الاّ تعبدوا الا ایّاه(2)؛ و ایّاک نعبد و ایّاک نستعین (3) که شاید از لسان حق خطاب به همه موجودات است. و ان من شیء الا یسبح بحمده ولکن لاتفقهون تسبیحهم (4) این نیز به لسان کثرت است، و گرنه او حمد است و حامد است و محمود: ان ربک یصلی (5) الله نور السموات و الارض. (6)
پسرم، ما که عاجز از شکر او و نعمتهای بیمنتهای اوییم، پس چه بهتر که از خدمت به بندگان او غفلت نکنیم که خدمت به آنان خدمت به حق است؛ چه کسی همه از اویند. هیچگاه در خدمت به خلقالله خود را طلبکار مدان که آنان به حق منّت بر ما دارند، که وسیله خدمت به او جلّ و علا هستند. و در خدمت به آنان دنبال کسب شهرت و محبوبیت مباش که این خود حیله شیطان است که ما را در کام خود فرو برد. و در خدمت به بندگان خدا آنچه برای آنان پرنفعتر است انتخاب کن، نه آنچه برای خود یا دوستان خود؛ که این علامت صدق به پیشگاه مقدس او جلّ و علا است.
پسر عزیزم، خداوند حاضر است و عالم محضر او است، و صفحه نفس ماها یکی از نامههای اعمالمان. سعی کن هر شغل و عمل که تو را به او نزدیکتر کند انتخاب کن که آن رضای او جلّ و علا است. در دل به من اشکال مکن که اگر صادقی، جرا خود چنین نیستی؛ که من خود میدانم که به هیچ یک از صفات اهل دل موصوف نیستم؛ و خوف آن دارم که این قلم شکسته در خدمت ابلیس و نفس خبیث باشد، و فردا از من مواخذه شود؛ لکن اصل مطالب حق است، اگر چه به قلم مثل منی که از خصلتهای شیطانی دور نیستم. و به خدای تعالی در این نفسهای آخر پناه میبرم و از اولیای او جلّ و علا امید دستگیری و شفاعت دارم.
بارالها، تو خود از این پیر ناتوان و احمد جوان دستگیر کن، و عاقبت ما را ختم به خیر فرما، و با رحمت واسعه خود ما را به بارگاه جلال و جمال خود راهی ده.
والسّلام علی من اتّبع الهدی
شب 15 ربیع المولود 1407
روحالله الموسوی الخمینی